معمولی.و.غیرمنتظره

قبل از اینکه فراموش کنم... Sun 25 Jun 2017 آدمیزاد خیلی چیزها را فراموش میکند. خیلی چیزها را. آدمیزاد خیلی چیزها را که سالهای سال، شاید حتی برای همیشه بخشی از زندگیش بوده اند، میتواند فراموش کند. میتواند همه را کنار بگذارد. این تنها روشی است که دوام می اورد. این تنها راهی است که میتواند زندگی کند. معمولی.و.غیرمنتظره...ادامه مطلب

انتخابی به غایت جانکاه Tue 27 Jun 2017 حدود چهار سال و نیم وقتی که هر روز خودم رو برای انتخاب احمقانه ای سرزنش میکردم، یک دوست خیلی خوب پیدا کردم. دوستی که باهام ساعتها توی پارکها قدم زد، حرف زد، و بعدش بهم گفت با یه بغض: مدتها بود از هم صحبتی با کسی اینقدر لذت نبرده بودم. اون صحنه اون لحظه شد یکی معمولی.و.غیرمنتظره...ادامه مطلب

تصور کن دنیاییو که توش میتونی برای خوشبختیت تصمیم بگیری. تصور کن دنیاییو که تونستی  توش با چیزایی که برات اتفاق افتاده کنار بیای. تصور کن شرایطیو که توش منتظر هیچی نیستی. تصور کن زندگیو که فکر بقیه اذیتت نمیکنه و ذهنت از بیرحمی پر نمیشه. تصور کن روزگاریو که میتونی به گذشته ات لبخند بزنی و هر صبح با معمولی.و.غیرمنتظره...ادامه مطلب

سکوت و صبر اگاهانه Mon 22 May 2017 دلم برای همه چیز تنگ میشود. اصلا وقتی تصمیم میگیری جدا باشی، همه چیز به طور فاجعه باری روی سرت آوار میشود: از ظرف شستن و ان حرکت کوچک مهربانانه موقع کار کردن تا اغوش و غر زدن از دست دوست و خانواده و استاد و نتیجه گیریهای جدید درباره زندگی. دلت میخواهد باز هم شیر ک معمولی.و.غیرمنتظره...ادامه مطلب

شجاعت رها کردن Mon 12 Jun 2017 این چند ماه، به سختی گذشت. خیلی سخت. نه تنها جراحتهای گذشته هر روز بیشتر و بیشتر خودش را نشان داد، بلکه برای رهایی از آن همه درد، به داستانهایی در ذهنم پناه بردم که هیچکدام حقیقت نداشت. داستانهای مبهم. آدمهای مبهم. احساسات مبهم. انتظار برای دیدن گوشه چشمی، خنده ای، حر معمولی.و.غیرمنتظره...ادامه مطلب

لالا کن دختر زیبای شبنم  لالا کن روی زانویه شقایق بخواب تا رنگ بی مهری نبینی  تو بیداریه که تلخه حقایق تو مثله التماس من میمونی  که یک شب روی شونه هاش چکیدم سرم گرم نوازشهای اون بود  که خوابم برد و کوچش رو ندیدم حالا من موندمو یه کنج خلوت  که از سقفش غریبی چکه کرده تلاطمهای امواج جدایی  زده کاشونمو صد تکه کرده دلم میخواست پس از اون خواب شیرین دیگه چشمم به دنیا وا نمیشد میون قلب متروکم نشونی  دیگه از خاطره پیدا نمیشه صدام غمگینه از بس گریه کردم ازم هیچ اسمو هیچ آوازه ای نیستنمیپرسه کسی هی در چه حالی خبر از آشنای تازه ای نیستبه پروانه صفتها گفته بودم ک معمولی.و.غیرمنتظره...ادامه مطلب